با روی سیاه به تو مهمان آمد
با بار گناه به تو مهمان آمد
تو غرق عنایت و کرامت اما
از بهر نگاه به تو مهمان آمد
شرمنده و شرمسار از اعمالش
با گریه و آه به تو مهمان آمد
هستی مجیر عالمین یا ستار
از بهر پناه به تو مهمان آمد
صد بار اگر توبه شکسته حالا
با رؤیت ماه به تو مهمان آمد
سر شکسته ام تو انیس مائی
هستی توگواه به تو مهمان آمد
این راه پر از پیچ و خم اما من
گشته سر براه به تو مهمان آمد
جز درگه تو نیست بر من جایی
بر من سر پناه به تو مهمان آمد
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 11:26
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه