خدا از صبر بی پایان خود گل آ فرید، آن دم
تو از صلب علی و فاطمه گشتی پدید،آن دم
در این عالم برادر ها و خواهر ها زیادند و
تو اما بر برادر بوده ای نور امید، آن دم
خدا در دفتر خلقت قلم برداشت از مهرش
میان دفترش با صبر نورت را کشید،آن دم
شهیدان اجر دارند ،اجر تو والاتر است آنجا
که همراه حسین ولاله ها گشتی شهید،آن دم
شنیدم لحظه ی میلاد در آ غوش او خفتی
گمانم که حسین ابن علی در تو دمید ،آن دم
تویی ساره، تویی مریم تویی آسیه ی دوران
نه ! زهرایی که در دامان زهرا پرورید ،آن دم
کسی نشناخت جز شاه شهیدان زینب ما را
برای کربلا تنها خدایت برگزید ، آن دم
ز داغ ماتمش هر کوچه و بازار را رفتی
ز داغ ماتمش دیدم که قد تو خمید، آن دم
به روی نی بدیدی رأس خورشید حقیقت را
به پیش چشم تو رأس حسینت را بُرید،آن دم
میان مقتل و روضه شنیدم خیمه تا مقتل
به دنبال برادر می دوید و می دوید، آن دم
میان خوب رویان جهان من هر چه می گردم
خدایم شاهد است آنجا شبیه تو ندید ،آن دم
تو گشتی قافله سالار بعد از آن وداع سخت
میان خطبه های خود چه میدادی نوید،آن دم
میان «ما رأیت الا جمیلا» یت چه سرّی بود
که نسلِ بعد ِهر نسلی به گوش ما رسید،آن دم
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 13:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه