روضه می خوانم برای ماتمت
در عزای جانگداز مادرغم پرورت
روضه می خوانم به یاد کوچه ها
یاد سیلی روی نیلی آه از درد شما
روضۂ دیوار و در جان را گرفت
کودکی شش ماهه از زهرا گرفت
یاور و یار شفیق مرتضاست
جان نثار رهبر و شیر خداست
روضه می خوانم برای غربتت
چون امیر المومنین آن دلبرت
پهلوی بشکسته و قد دو تا
کربلایی شد به پا در کوچه ها
حیدر کرار دل شب بی انیس
شستشو می دادبا چشمان خیس
پیکر زهرا شبانه در لباس پاک او
غسل می داد همسر غمخوار او
دست بر بازو رسید غم باز شد
راز آه و ناله ها، خود باز شد
قلب حیدر پاره پاره شد ز غم
آتشی بر قلب او بنشست ز غم
گریه و آه و فغان گردید به پا
مجلس روضه دوباره شد به پا
روضه خوان حیدر شده روز عزا
آه و واویلا شده شام عزای مرتضا
دیگر از روضه نگو،دل مضطر است
مهدی صاحب زمان غرق غم است
ساقی ام من می سرایم از غمش
روضه خوانم با حسین و حسنش
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 19:46
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه