دیدم گلویت را پیمبر بوسه می زد
آ ری علی ساقی کوثر بوسه می زد
ام ابیها فاطمه هر روز و هر شب
دیدم گلویت را که مادربوسه میزد
در قتلگه دیدم چه آ مد بر سر تو
دیدم که درگودال خنجربوسه میزد
رگ های پاکت پاره پاره گشت اما
دیدم که برنی تابه حنجربوسه میزد
بعد از سرت که نی سوار کربلا شد
با نعل تازه روی پیکر بوسه می زد
تیر سه شعبه آ مد و داغ جگر شد
او بر گلوی ناز اصغر بوسه می زد
در مجلس بزم شراب آ ن لعینان
درطشت زربرخیزران سربوسه میزد
اندر خرابه در طبق مهمانی آ مد
دیدم سه ساله ات مکرر بوسه میزد
سجاد گریان روضه خوان کربلا شد
در قبر بر آن جسم پرپر بوسه میزد
ساقی خموش این داغ باشدتاقیامت
زینب به رگ های برادر بوسه میزد
بعد از چهارده قرن از آ ن روز غمبار
سینه زنت با دیده ی تر بوسه میزد
- جمعه
- 23
- تیر
- 1402
- ساعت
- 0:40
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه