عقدۂ دل واشد و گفتم حسین جان کربلا
از نجف با اذن حیدر می روم تا کربلا
در دلم غوغا و شور اربعین گردد به پا
بر لبم لبیک یا مظلوم دشت کربلا
حسرت دیدار تو با صد نوا در کربلا
کاش در بین حرم گردم فدای کربلا
عقده ها اندر دلم بهر زیارت با ادب
با علم سوی حرم آیم درون کربلا
روزیم اذن حضور در حرم گردد اگر
مهر گردد یک برات از دست شاه کربلا
دوستان گویند جانا میرویم کرب وبلا
اربعین راهی سوی این اجتماع با صفا
مانده جا از کاروانم کن نظر مولای ما
نوکر درگاه تو هستم نیایم کربلا
من به دل دارم هوای گریه در قبه طلا
یک شب جمعه میان دوحرم در کربلا
چون امام عسگری پای پیاده تا حرم
هر قدم را با عنایات شما شیر خدا
چون حیات من بود از تو حسین
در ممات من بیا ای تشنۂ کرب و بلا
اربعین بهر تسلای دل صاحب زمان
هر قدم را با علم آیم به سوی کربلا
آمدم پای پیاده چون اسیران حرم
هر قدم بر داشتم از لطف شاه کربلا
ساقی اندر آرزوی این زیارت تشنه کام
بر لبش فریاد یا مظلوم دشت کربلا
- جمعه
- 23
- تیر
- 1402
- ساعت
- 0:49
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه