راس پر شور برادر کرده غوغا میرود
دود آه خواهرش تا طاق مینا میرود
پیکرسلطان عالم درمیان خاک وخون
این غم عُظما مگر از باور ما میرود
یاحسین یاسین شده افتاده درصحرای خون
حای او هِنگامه را بنموده برپا میرود
برحسین فاطمه میگرید اهل آسمان
خولی امّا با سَرِ آرام جانها میرود
وا اَسف بازار این نامردمان دهر دون
گوهر دُردانه ی خلقت به یَغما میرود
مَطبَخ خولی شده مهمانسرای شاه دین
خانهء دشمن چرا دلبند زهرا میرود
#نادرا دیگربَس است ازخاک و خاکستر مگو
شب سَرآمد شد سحرساقی وصَهبا میرود
- شنبه
- 14
- مرداد
- 1402
- ساعت
- 22:10
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج نادر بابایی
ارسال دیدگاه