عید قربان است و قربانگاه شاهم آرزوست
کربلای پُربلایِ پُر ز آهم آرزوست
در طریق عشق جانان رهروی دیرینه ام
رو به سوی شاهِ جانم شاهراهم آرزوست
سالیانی من گدای درگه شاهنشهم
رسم مردی نیست گر اِکلیل جاهم آرزوست
ما مریدان را مرادی غیر رویش نیست نیست
خلوتِ حال و مقامِ خانقاهم آرزوست
روزگاران، شب صفت هر چند تاریک و ظُلَم
از فروغ برجِ هاشم بدر و ماهم آرزوست
من نه در بند بقای جان خویشم یک دمی
داند ایزد بر فنای ذات، راهم آرزوست
از ظَلومی و جَهولی گر قصوری رفته است
سینهء سوزان و آهِ عذرخواهم آرزوست
گر #نگین شعر مدحش کرده از فضلش مرا
بوسه بر انگشتر و دستان شاهم آرزوست
- یکشنبه
- 15
- مرداد
- 1402
- ساعت
- 13:27
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مختار وطن پرست
ارسال دیدگاه