• سه شنبه 4 دی 03


شعر شهادت فاطمه زهرا-این پلکهای خسته که بالا نمی رود *** دست شکسته جز به تمنا نمی رود

1976
2

این پلکهای خسته که بالا نمی رود  *** دست شکسته جز به تمنا نمی رود
لحظه به لحظه فاطمه از هوش می رود *** بیرون ولی ز غصه مولا نمی رود
شهر مدینه منتظر مرگ کوثر است *** حتی کسی به دیدن زهرا نمی رود
تنها کلام فاطمه عجل وفاتی است *** آمین مستمع ز چه بالا نمی رود
هر دم می گرفت سراغ بلال را *** می گفت او به مأذنه آیا نمی رود
سخت است بین بستر خود جابجا شدن *** این دنده شکسته دگر جا نمی رود
دیگر برای شِکوِه از این مردمان پست *** سوی اُحُد حبیبه طه نمی رود
قهر است فاطمه به خدا با تمام شهر *** دیگر صدای گریه از اینجا نمی رود
گرچه نفس نفس زدنش هم به سختی است *** چادر نماز از سر زهرا نمی رود

  • چهارشنبه
  • 20
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران