◀️ بند ۱
قلب فلک و افلاک واسه تو بی قراره
حتی دل زمین هم آرامشی نداره ۲
تو جا نماز من باز بوی عزا پیچیده
باز آسمون چشمام مثل فصل بهاره ۲
به ساحت مقدست عرض ارادت میکنم
پیش تواز حال بدم یه دم حکایت میکنم
بانوی من تواین روزا حالو هوام یه جوریه
همش دارم فکر میکنم چجور بیام به سوریه ۲
(( لبیک یا رقیه جان))
◀️ بند ۲
توی دلت هنورم زخم عمیقی پیداس
انقدناراختی که چشمات شبیه دریاس ۲
با اندوه زیادت سر روی پا میزاری
آخ قربونت بشم من دیگه بابا نداری ۲
پیوسته گریه میکنن فرشته ها همراه تو
دور سرت میگردن و دق میکنن با آه تو
خون گریه میکنن همه عالم از این عزای تو
یه لحظم آروم نمیشه آخه چرا دردای تو
((لبیک یا رقبه جان))
◀️بند ۳
روشن نمیشه هرگز تیره و تاره دلها
غم میرنه جوونه تا سالیان سالها
فکرش برام عذابه چی اومده سر تو
خوردی سیلی توای وای ازقلب مضطر تو ۲
یه کودک سه ساله ای توی خرابه پا گذاشت
رفت و دل پر آهشو پیش بابایی جا گذاشت ۲
نقله تو تاریخ تا یکی اومد تا اونو تنها دید
ای وای با خنده میزدو مدام موهاشو میکشید
((رقیه جان رقیه جان))
- چهارشنبه
- 15
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 0:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید آقاجانی
ارسال دیدگاه