وقتی شراب ناب و جلی را به سر کشم
مجنون و مست و والح و دیوانه میشوم
اینجا خمار نعره مستانه میکشد
لنگان به سر شراب ز پیمانه میکشد
اینجا مقام شیخ ز دیوانه کمتر است
زاهد همیشه منت دیوانه میکشد
اینجا همه به عشق یکی مست میشوند
رندان میکده همه یکدست میشوند
اینجا سبو کشان همه پابست ساغرند
مست شراب ساقی بی دست میشوند
جامی که از می اش لب عشاق تر بُوَد
آن می ز شیر مادرشان پاک تر بُوَد
آن می همان شراب طهورای منجلیست
ورد خدای عز و جل ذکر یا علیست
- پنج شنبه
- 23
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 0:4
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه