دست و پا نزن
با لبهای خشکت رضا رو صدا نزن
آتیش بر دل خون خیر النسا نزن
توی هلهله اینقده دست و پا نزن
صدای تو اینجا دلی رو ، نمی سوزونه
کسی آب به لبهای خشکت ، نمی رسونه
بهار جوونی عمرت ، چرا خزونه
جوون امام رضا
تو غربت شدی فدا
شده حجره ی خاکی تو کربلا
(جواد الرضا سلام )
(غریب ای غریب آقام)
ای غریب آقام
تنت رو کشوندن چرا روی پشت بام
دیگه غربت تو شده درد ناتمام
سه روز رو زمینه تنت ، ای غریب آقام
رو لبهای خشک و کبودِ ، تو لخته خونه
تو از جد مظلومت آقا ، داری نشونه
برا روضه خوندن غم تو ، شده بهونه
جوون امام رضا
غریبی ولی آقا
سر تو نشد دیگه از قفا جدا
( شه سر جدا سلام )
(غریب ای غریب آقام)
بی هوا زدن
با شمشیر و نیزه با سنگ و عصا زدن
تو رو پیش چشم زن و بچه ها زدن
به لبهای تو نیزه ایی بی هوا زدن
جلو چشمای مضطر ، خواهر تو ای وای
با خنجر کوبیدن روی ، حنجر تو ای وای
با اسبا دویدون روی ،پیکر تو ای وای
غریب گیر آوردنت
تو گودال کشوندنت
بمیرم کجاس آخه کهنه پیرهنت
- سه شنبه
- 18
- مهر
- 1402
- ساعت
- 12:36
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه