آی دنیا
منم در نیم سوختهی مدینه
الهی هیشکی مثل من نبینه
داغی که من دیدمو
آی دنیا
منم دری که بین شعلهها سوخت
دیدم قناری زیر دستو پا سوخت
به کی بگم این غمو
با چشمای خودم دیدم
یه مادر نیمه جونو
با چشمای خودم دیدم
شکستن استخونو
با چشمای خودم دیدم
گریههای پهلوونو
تبر غنچه رو میکشه
لگد بچه رو میکشه
دیدی چه خاکی شد به سر
حقمه خونجگر باشم
جلوم زدن فاطمه رو
نشد براش سپر باشم
_____
آی دنیا
منم غلاف تیغ بغض و کینه
محاله چشم من بازم ببینه
که غرق آرامشم
آی دنیا
هنوز غم علی هم آغوشمه
صدای فاطمه توی گوشمه
چجوری آروم بشم
با چشمای خودم دیدم
یه مادر غرق آهو
با چشمای خودم دیدم
کبودی روی ماهو
با چشمای خودم دیدم
بغض دل بی پناهو
گل و ضرب تازیونه
نشد محسنش بمونه
دیدی چه خاکی شد به سر
حقمه خونجگر باشم
جلوم زدن فاطمه رو
نشد براش سپر باشم
_____
آی دنیا
منم طناب دور دست علی
دلم میخواس که وا شه دستش ولی
امون از آه دلم
آی دنیا
منم طنابی که نشد وا بشه
نشد کمک برای مولا بشه
از خودمم پر گلهم
با چشمای خودم دیدم
گریهی زیر عباشو
با چشمای خودم دیدم
خندههای دشمناشو
با چشمای خودم دیدم
خجالته توو نگاشو
چشاش غرق در خواهشه
فقط همدمش چاهشه
دیدی چه خاکی شد به سر
حقمه خونجگر باشم
جلوم زدن فاطمه رو
نشد براش سپر باشم
- دوشنبه
- 24
- مهر
- 1402
- ساعت
- 20:21
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد زوار
ارسال دیدگاه