کاش نگاهی سوی این چشمای دریایی کنی تو
خواهرت مُرده مگه احساس تنهایی کنی تو
من همه دار و ندارم رو به پای تو میریزم
تا زمانی که منو داری نخور غصه عزیزم
منم زینب
که دختر حیدر کرّارم
تا آخرش تنهات نمیذارم
تا پای جون هستم کنارت
حسینِ من
غمو توو چشم تو نبینم کاش
فقط اشاره کن ببین داداش
خودم میشم سرباز و یارت
نمیترسم از این دشمن / حسین من حسین من
دختر اون مادرم که جونشو داد پای حیدر
به همون مادر قسم پای تو میمونم تا آخر
یادته مادر توو کوچه شد طرفدار بابامون
یک اشاره کن فقط تا که منم واست بِدَم جون
بدون تو
درسته که لبریز غم میشم
میشکَنَم از جدایی خَم میشم
ولی علمدارت میمونم
نخور غصه
الهی خواهرت به قُربونت
نمیذارم هدر بشه خونِت
پای توأم تا پای جونم
نبین هستم به ظاهر زن / حسین من حسین من
مطمئن باش که فدات میکردم هرچی رو که داشتم
من تموم زندگیمو واسه تو کنار گذاشتم
سربلندم کن که فردا پیش زهرا روسفید شم
تنها آرزوم اینه که مادرِ دو تا شهید شم
حسین من
ببین دو چشم پُر تَمَنّامو
ازم قبول کن قُربونی هامو
نگاهی کن به حال زارم
دلم خونه
این لحظه ها فکری به حالم کن
قسم به مادرم حلالم کن
بیشتر ازین اگر ندارم
تو از دستم نَکِش دامن! / حسین من حسین من
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 17:17
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه