سربند:
ای منتقمِ خونِ ، ثارالله لَکَ لَبِّیک
آجَرَکَ الله مولا ، فِی مُصیبَتِ جَدِّک
گریه می کنی توو روضه ها از غمِ حسين
هر شبانه روز رو دوشِته پرچمِ حسین
هستی بانیِ عزای مُحَرَّمِ حسین
گریه از اشک زینب / واسه اون جسم عریان
گریه واسه خُشکیِ / لبهای شاهِ عطشان
یا حسین یا ثارالله ۴
اشک چشمم جاری شد ، قلبم بدجوری لرزید
تا روی خاک افتادی ، لشکرم از هم پاشید
تکیه گاه من بودی و حالا داری میری
بین دشمنا حسین و جا می ذاری میری
اهل خیمه رو به دست کی می سپاری میری
چیزی از تو نَمونده / غارت شده پیکرت
الهی واسه زخمات / بمیره برادرت
یا عباس ابوفاضل ۴
اینهمه تیر و نیزه ، اینهمه تیغ و شمشیر
تنهایی داری میری ، دلگیرم از این تقدیر
ای رشید من بگو چرا مختصر شدی؟!
وایِ من چرا اینجوری زیر و زِبَر شدی
مثل من تو هم برا حرم خون جگر شدی
قلبِ مجروحم مثلِ / جسمِ پاره پارَتِه
پاشو ای غیرت الله / دشمن فکر غارته
یا عباس ابوفاضل ۴
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 22:0
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه