لنگون لنگون
تا به اینجای کار خودمو کشوندم
گریون گریون
به شبای اِحیا خودمو رسوندم ۲
ای خدای خوبیا / تو خودت گفتی بیا
رو سیاهیمو به روم نیاریا
من فقط توو این شبا / تو رو میزنم صدا
اُمیدم رو نااُمید نکن خدا
اومدم دل نگرون // برای آشتیکُنون
پشیمونی رو تو از چشام بخون
اومدم به مهمونی // تو با این مهربونی
منو دیدی روتو بر نگردونی ۲
گفتی گفتی
هر کی سمتت بیاد کنارش میشینی
جدی جدی
دیگه کم آوردم حالمو میبینی ۲
لطف تو زبونزده / ببین اون بنده بَده
اون که باز توبه شکسته اومده
گر چه پستم و حقیر / به فقیربنفقیر
یه نگاهی کن و دستشو بگیر
آره من نامَردم // خیلی بد تا کردم
مثل «حُر» بذار منم برگردم
شنیدم امام رضا // گفته که پروندهها
پاک میشن با روضههای کربلا ۲
نیزه نیزه
فاتحهخون شده روی تن ارباب
دیگه دیگه
جای سالم نداشت پیرهن ارباب ۲
ولی با این احوال / باز میون گودال
سر کهنه پیرْهَنش شد جنجال
دستور حرمله بود / همه جا هلهله بود
بین سر با بدنش فاصله بود
به روی خاک عریان // سپرش دست سنان
عقیق خونیش دست ساربان
غروبِ محنت شد // قحطی غیرت شد
خیمه هاش بعد خودش غارت شد ۲
- جمعه
- 28
- مهر
- 1402
- ساعت
- 11:44
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه