منم که تحبسُ الدعا شدم ز خیلِ معصیت
منم که میکنم طلب، حلالیت، حلالیت ...
چنان اسیرِ شهوتم، چنان اسیرِ غفلتم
که هیچ حس نمیکنم، غمِ فراق و دوریت
برای این جهان ببین، تباه شد جوانی ام
نداده ام فقط کمی، به آخرت اهمیت
ولی بدان که با همه، سیاهی و تباهی ام
اسیرِ روضه حسین، هستم از طفولیت
به حشر کن شفاعتم، که ترس دارم از عذاب
فقط به زیر سایهی، تو دارم عِزّ و امنیت
- پنج شنبه
- 4
- آبان
- 1402
- ساعت
- 13:44
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
یونس وصالی خوراسگانی
ارسال دیدگاه