جز خاک کوی دوست مرا تاج سر مباد
بی نور گنبدش شب من را سحر مباد
هر کس گرفت دامن او نامدار شد
هر کس نشست در حرمش، در به در مباد
سلطان اگر رضاست! رعیّت شدن سزاست
جز مُهرِ مهرِ یار به دل معتبر مباد
ما را نسیم صبح حرم بیمه کرده است
در دوزخ گناه، جز اینم سپر مباد
بیت المقدسم حرم پاک مشهد است
ای عنکبوت زاده از اینت خبر مباد؟!
تا بوده است بوده همین! عالم وجود
جز عرصه ی مقابله ی خیر و شر مباد
با قیمت فروختنِ غیرت و شرف
ای کاش حاصلِ احدی سیم و زر مباد
خرمای نخل میثم تمار خورده ایم
نخل طلای کن! خَذَفی بیشتر مباد …
.
خذف: سنگریزه
- چهارشنبه
- 24
- آبان
- 1402
- ساعت
- 19:6
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد حسین مهدی پناه
ارسال دیدگاه