برای دردهایم روز و شب فکر دوا کردم
برای جرعه ای از جام فیض تو دعا کردم
تو گفتی "رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً "، به روی چشم
رسیدم تا به "اُدْعُونِي" تو را از جان صدا کردم
مرا "قُلْ يٰا عِبٰادِي" ، "اَلَّذِينَ أَسْرَفُوا" امید
چرا که از ولادت تا کنون خبط و خطا کردم
تو با "لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اَللّٰه" ات مرا خواندی
من این دل را به مهر و رحمت تو آشنا کردم
"فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىٰ نَحْبَهُ" سخن از عهدبستن شد
و با خود گفتم آیا بر عقود خود وفا کردم؟
تو پرسیدی "أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يٰا بَنِي آدَمَ ؟"
نه واللهِ ... رَهَم را از صراط تو جدا کردم
"أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ" را خواندم نفهمیدم
کجا محض رضای تو کمی شرم و حیا کردم؟
منِ نادان به فکر خودنمایی و ریا بودم
تمام کارهایم را من از روی ریا کردم
خوش آنان که "رَضِيَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه" اند
بدا بر حال همچون من که بر خود بد روا کردم
تو گفتی این جهان لهو و لعب، باشد متاعش کم
ولی دل را به دنیا و متاعش مبتلا کردم
"إِذِ اَلْأَغْلاٰلُ فِي أَعْنٰاقِهِمْ" میترسم از آن روز
مرا رحمی نما یارب اگر چه ظلم ها کردم
به "إِنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِيم" ات میدهم سوگند
ببخش آن جمله اعمالم که تنها در خفا کردم
خودت گفتی برای قُربِ من با واسطه آیید
دلم را خوش به اولاد کریم مرتضی کردم
برای این که گردد شاملِ حالِ دلم لطفت
نشستم دست بر سینه و رو بر کربلا کردم
برای آن که گردد ضامنم شاهِ غریبِ طوس
دو خط روضه، دو قطره اشک هم نذرِ رضا کردم
سخن از روضه شد یاد لب خشک علی اصغر
در آن وقت و در آن ساعت میان گرگ ها کردم
میان کوفیان "يا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني" گفت
فدای غربتش باشد اگر بُغض و بُکا کردم
- چهارشنبه
- 24
- آبان
- 1402
- ساعت
- 19:56
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
یونس وصالی خوراسگانی
ارسال دیدگاه