◾تقدیم به
◾شهدای کرمان
زمستان بود آتش شعلهور شد
دوباره ارغوان خونین جگر شد
خبر آمد ز کرمان از شهیدان
دوباره عاشقی بی بال و پر شد
شهیدان شاهدان بزم خونین
زمین گشته ز خون رنگین رنگین
قرق شد آسمان زین رفت و آمد
عجب داغی که سینه گشته سنگین
دل دریائیم دریای خون شد
رخ شیدائیم بین لالهگون شد
سرود وصل اینجا تا سرودند
ز تن جانم به یکباره برون شد
سرود وصل تا خواندن شهیدان
ز چشمم اشک جاری شد چو باران
میان سیل خون راهی شدم من
بگیرد تا سرم زین راه سامان
عزادارم عزادارم عزادار
دو چشمانم شده بیمار بیمار
عجب داغی به دلها جا گرفته
که میگریم....شب و روزم شده زار
#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza
- جمعه
- 15
- دی
- 1402
- ساعت
- 20:46
- نوشته شده توسط
- م مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه