از راه می رسد سحر و زنده می شوم
از یادها نرفته و پاینده می شوم
چون ذرّه ام ،اگر چه نیم قابل تو لیک
با مِهر تو چو مِهر درخشنده می شوم
اری!نگاه کن که به یک گوشه نگات
مشمول عفو خالق بخشنده می شوم
جانا ز لطف گر نپیذیری مرا مدام
سر خورده تر زپیش و سرافکنده می شوم
محروم لااقل ز دعایت مکن مرا
ر مصر جان عزیز نشد بنده می شوم
هر چند ای عزیز گر آیی ،زلطف خویش
در وقت مرگ،پیش تو شرمنده می شوم
اما در آن نفس که همه غرق گریه اند
من با نظر به روی تو در خنده می شوم
شاعر؟؟؟
منبع:شیعتی
- یکشنبه
- 1
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 21:0
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه