پشیمونم، نامه فرستادم بیا
حالا میگم آقا نیا
قلبم کبابه
آقای من، برای تو دلواپسم
اینجا غریب و بی کسم
حالم خرابه
بی پناهیه یاور من
بی کسی شده لشکر من
شد لحظه های آخر من
آه
چه آتیشی تو سینمه
برای تو پر از غمه
آقای من
سلام روی بام من
شد آخرین کلام من
آقای من
نیا به کوفه آقام حسین
---
این کوفیا، همیشه نیرنگ می زنن
به پیشونیت سنگ میزنن
آقا حذر کن
بی رحمن و، جلو چشای خواهرت
پا میزارن رو پیکرت
ترک سفر کن
نعل تازه و پیکر تو
خنجر کند و حنجر تو
میره اسیری خواهرتو
آه
تو قتله گاه با ولوله
به هم دیگه میدن صله
از پیکرت
گریش میگیره آسمون
میره به دست ساربون
انگشترت
نیا به کوفه آقام حسین
➖➖➖
انتشار با لینک کانال جواز نوکری و نام شاعر مجاز می باشد.
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
- چهارشنبه
- 21
- شهریور
- 1403
- ساعت
- 19:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ابوذر رئیس میرزایی
ارسال دیدگاه