یه داغه،یه درده، که انگاری مثه باد خزونه
یه بغضه، که داره، بازم قلب ماهارو میسوزونه
یه مرد ِ ، غریبه ، کسی حالشو اصلا نمیدونه
بازم شعله از در زبونه کشید
بازم اهل یک خونه در اضطراب
بزرگ قبیله دلش خون شده
با دستی که حبسه میون طناب
این همه زجر و مصیبت_واسه این آقا زیاده
صادق آل عبا رو _ میبرن پای پیاده
سیدی امام صادق...
........
بدون ِ،عمامه،آقا رو میبرن از دل خونه
غرورش، شکسته، بمیرم که چشاش کاسه خونه
زمین خورد،توکوچه،رو دستاش داره از کینه نشونه
نفس میزنه باز نفس میزنه
مثه حیدر از غصه قلبش پُره
داره روضه میخونه زیر لبش
مثه مادرش هی زمین میخوره
روضه ی قد کمونی_پیش چشماشه همیشه
غیر گریه واسه مادر_روز آقا شب نمیشه
سیدی امام صادق...
.......
یه روضس، که یادش،دل عالمو خون کرده همیشه
همونی،که داغش،شکسته دل ما رو مثه شیشه
تو مقتل،نوشته، مثه روز حسین پیدا نمیشه
کسی که خدا روضه خونش شده
تو گودال خون دست و پا میزنه
تن ِ نیمه جونش روی خاک ِ و ...
داره مادرش رو صدا میزنه
تا دم مقتل رسیده_خواهرش با دیده تر
دخترش تو خیمه داره_میزنه بر سینه و سر
سیدی حسین مظلوم
➖➖➖
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
- دوشنبه
- 9
- مهر
- 1403
- ساعت
- 19:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
هاشم محمدی آرا
ارسال دیدگاه