• سه شنبه 15 آبان 03


متن شعر شهادت مادرِمظلوم امام زمان(عج) حضرت_فاطمه_ی_زهرا_سلام_الله_علیها -(با بغض پُر گلایه و با ماتمی عجیب)

10

-لطفا حق روضه ادا شود-

با بغض  پُر گلایه و با ماتمی عجیب
رد میشوی دوباره از آن کوچهٔ غریب

رد میشوی و داغِ دلت تازه میشود
قلبت اسیرِ آهِ بی اندازه میشود

آشوب میشود دلِ غمدیدهٔ تو زود
پیچیده در مشام تو انگار بوی دود

با اشکِ چشم؛ خسته و مضطر رسیده ای
نزدیکِ دربِ خانهٔ مادر رسیده ای

بعدِ هزار سال سرآغازِ روضه هاست
آن هیزمی که سوخته خاکسترش به جاست

یکباره آمدند همان قوم  ناخلَف
بویی نبرده اند همانها که از شرف

آورده فتنه یکسره خونِ تو را به جوش
دارد فقط صدای لگد میرسد به گوش

آتش؛ گرفته در بغلش دربِ خانه را
حس میکنی نفس زدنِ مادرانه را

افتاد "در" به رویِ گلِ یاس بیهوا
در ازدحام؛ برگِ گل از شاخه شد جدا

بینِ هجوم؛ دست به دیوار و "در" کشید
آن لحظه که، مسافرِ شش ماهه پر کشید

فضه دوید و اشکِ تو بی اختیار شد
افتاد بارِ شیشه! علی(ع) بیقرار شد

آهی کشید و خورد زمین در مقابلَت
مادر تو را صدا زد و آشوب شد دلت

صاحب-عزایِ روضهٔ دور و برَت شدی
صحرا نشینِ درد و غم  مادرت شدی

هر روز یادِ صورتِ تبدار سوختی
از جایِ زخم  تیزیِ مسمار سوختی

در فکر انتقام؛ به بالایِ خیمه گاه
با شال مشکی ات زده ای پرچم  سیاه

می آیی و ظهور تو هر لحظه پیش روست
با بیرقی که بیعتِ با حق شعارِ اوست

شیعه نوشت هر شبه بر قبرِ بی نشان
عجّل علی ظهورکَ یاصاحب الزمان!

  • چهارشنبه
  • 9
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 17:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران