غیرِ تنهایی و غم در عیدِ هر سالش نبود
جز سکوت و صبر، جز غربت در اقبالش نبود
هم میانِ شهر، هم در خانه یک همدم نداشت
در مدینه هیچکس جویایِ احوالش نبود
پیر شد از فتنه و زخم زبانِ همسرش
بغضِ دائم داشت و جز زخم بر بالَش نبود
تا دم آخر دلش در حسرتِ یک یار ماند
هیچکس جز کینه ای دیرینه دنبالش نبود
کرد انفاق و گذشت از کلّ اموالش سه بار
پیش سائل؛ ذره ای دربندِ اموالش نبود
آنچنان در کودکی آمد بلایی بر سرش
تا شهادت غصه خورد و شوقِ آمالش نبود
مادرش را بعدِ یک جریانِ سخت از دست داد
بد شکست و مرهمی بر حالِ جنجالش نبود
در تپش افتاد قلبش هر چه از کوچه گذشت
غیرِ ردّ قطره هایِ اشک بر شالَش نبود
*
با جگر، آورد بالا شیرِ زهرآلوده را
غیرِ زینب(س) هیچکس دلواپس حالش نبود
گفت: "لا یَومَ کیَومِکْ" یاحسین(ع) و هیچکس-
جز حسن(ع) در آن دقیقه فکرِ گودالش نبود!
- شنبه
- 12
- آبان
- 1403
- ساعت
- 11:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه