بانو سلام، دختر موسای طورها
اینجا قم است، خانه بانوی نورها
من عاشق و گدای قدیمیِ این درم
راهی شدم به محضرت از راه دورها
پیش شما هوای بهشت از سرم پرید
اینجا پر است بهجت و شور و سرورها
آنقدر هیبت و عظمت دارد این حریم
جایی نمانده است برای غرورها
وقتی که آشیانه ی آل علی قم است
فرش حریم آن شده گیسوی حورها
در قم همه ز بودن تو فیض می برند
تنها نه زنده ها، که گرفتار گورها
همچون عقیله عالمه ی بی معلمی
طعنه زده کلام شما بر زبورها
گفتم عقیله و دل من رفت کربلا
آخر به سمت قتلگه افتد عبورها
در پیش صبر زینب ما صبر هم شکست
حرفی نمانده بود برای صبورها
شکر خدا برادر تو نیزه ای نخورد
شکر خدا نرفته سرش در تنورها
بر روی پیکرش همه گل هدیه کرده اند
جسمش نماند زیر هجوم ستورها
- سه شنبه
- 3
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 6:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه