و خدا خواست جلال نبوی جلوه کند
و بیاید به زمین نور علی جلوه کند
و خدا باز به زهرا و علی کوثر داد
سوره مریمی از سوره پیغمبر داد
و خدا خواست که باز عقل مجسم بکشد
قوت قلب حسین جلوه ای از یم بکشد
و خدا خواست حسین صاحب خواهر بشود
به حسین و حسن و باب خود او یک تنه مادر بشود
گر که عنقا بشود عقل بشر ، تا دم صور که پرواز کند
نتواند که به مدحش دم خود ساز کند
پسته لب را میگشاید عشق ابراز کند
ماهی آن دم بشود صید که لب باز کند
و خدا خلق کند زینب بر خلق جهان ناز کند
بشود زینت بسم الله و آغاز کند
بنویسد فراتر ز تکامل زینب
و خداوند سخن حین تقابل زینب
بنویسد خدا محو کلامش شده است
دشمنش کشته آن فن بیانش شده است
بنویسید که کاخ اموی میلرزید
ابن مرجانه ز تیغ سخنش میترسید
و یزید از همه دربار خودش میپرسید
کیست این زن که خدا هیبت حیدر به کلامش بخشید
که مسیحا شده بر پیکر اسلام دمید
همچو قلبی شده در پیکر اسلام تپید
همه گفتند علی در دل میدان زینب
ناطق وحی شده معنی قرآن زینب
ذوالفقار سخنش سر میزد داه در معرکه جولان زینب
یک نفر نه بنویسید که یک لشگر و گردان زینب
بنویسید که او فاتح و عالم بشود تسخیرش
علم کفر زمین خورد به یک تکبیرش
بنویسد علم بعد علمدار به زینب برسد
جرئت حیدر کرار به زینب برسد
علم بی واسطه از حضرت دادار به زینب برسد
لقب فاتح و سردار و سپه دار به زینب برسد
شیری از بیشه شیران شده غران زینب
دشمنش را به خدا کرده پشیمان زینب
حمله اش مثل علی خط شکن است
به حقیقت که شده حیدر دوران زینب
ذکر تسبیح همه اهل حرم یا زینب
کاشف الکرب حسین در دل بحران زینب
ذکر تسکین دل زار و پریشان زینب
ذکر روز فرج منتقم عالم امکان زینب
- پنج شنبه
- 17
- آبان
- 1403
- ساعت
- 11:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه