چشم ستاره حال مرا در نظاره است
	معراج میهمان سرِ دارالعماره است
	ای کعبه ام ز کعبه مرا یک نگاه کن
	ای عمر من نگاه تو عمر دوباره است
	بازار کوفه مروه بُود، کوچه ها صفا
	سعی صفا و مروۀ من بی شماره است
	جان سه ساله ات تو میا با سه ساله ات
	در بین کوفیان سخن از گوشواره است
	دیدم یکی نشسته و دستش کمان و تیر
	در انتظار آمدن شیرخواره است
	یک مرد اگر به کوفه بُوَد یک زن است و بس
	ناچار مانده ام من و او فکر چاره است
	بازار تیغ و نیزه شده گرم یاحسین
	جسمت ز سم اسب و تنت پاره پاره است
- شنبه
- 7
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 15:1
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه