داغی است بر دلم که تسلا نمی شود
دیگر لب اذان گوی من وا نمی شود
بر سینه از فراق جگر گوشه ی عزیز
زخمی است تا ابد مداوا نمی شود
ضبح عظیم من شده فدیه ای جز او
تفسیر آیه های فدینا نمی شود
از اکبرم چه ریخت و پاشی نموده اند
این تکه تکه در بغلم جا نمی شود
اشکم کفاف این همه زخمش نمی دهد
جایی برای بوسه که پیدا نمی شود
یک نیزه از بلندیه اسبش زمین زده
جا کرده خوش به پهلو ی او پا نمی شود
افتاده بس که فاصله در این فقطعو
در یک ابا تمام تنش جا نمی شود
یک پیر مرد داغ جوان دیده هیچ جا
اینگونه بین خنده تماشا نمی شود
یارم شوید آه رفیقان اکبرم
تا خیمه بردنش تک و تنها نمی شود
تا گیسوان عمه پریشان نگشته است
کاری کنید اکبر من پا نمی شود
- دوشنبه
- 9
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 15:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
احسان