شد مدينه كربلا
بهرِ اين شاهِ ولا
ناله دارد دم به دم
واي از آن شامِ بلا
يا علي بن الحسين(3
شد امامِ چارمين
از جفا نقشِ زمين
زير گويد چنين
اي پدر حالم ببين
يا علي بن الحسين(3
اشكِ چشمانش روان
داغ او در دل نهان
زهرِ غم بر جانِ او
هجر بابا يادِ آن
يا علي بن الحسين(3
جسم او بي جان شده
چشم او گريان شده
او به ياد كربلا
واله و حيران شده
با خيال سر به ني
قاري قرآن شده
يا علي بن الحسين(3
با لبان اصغرش
لحظهها عطشان شده
بر برادر اكبرش
قلب او قربان شده
بهرِ اشكِ عمهاش
زار و سرگردان شده
بر عمو عباسِ خود
او كه نوحه خوان شده
زد تبسم چون كه او
بر پدر مهمان شد
يا علي بن الحسين(3
- یکشنبه
- 15
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 6:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه