هجوم ناگهان و وای زینب
به سمت كاروان و وای زینب
تن آقا بدون غسل و دفن و
بدون سایه بان و وای زینب
شنیده شد صدای مادری كه
نشسته قد كمان و وای زینب
رسیده بر سر گودال اما
خمیده ناتوان و وای زینب
دوباره دست هایی را كه بستند
دوباره ریسمان و وای زینب
دوباره كربلا غوغا و غوغا
دوباره سایه بان و وای زینب
شب و صحرا و آتش، طفل و معجر
امان و الآمان و وای زینب
دوباره گمشده در بین صحرا
دوتا از كودكان و وای زینب
نمانده روی گوشی گوشواره
به لب ها نیمه جان و وای زینب
برای دخترك های هراسان
نباشد پاسبان و وای زینب
شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان
- یکشنبه
- 15
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 15:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علی اکبر لطیفیان
ارسال دیدگاه