لحظه به لحظه زندگي نور اميد ميدهد
شام سياه، مژدهي صبح سپيد ميدهد
گر که خداي مهربان بست به حکمتش دري
رحمت او به دست ما باز کليد ميدهد
چون غم و رنج و ابتلاء مايهي اوج روح ما است
محنت ما ز رحمتش باز نويد ميدهد
لطف خدا نگر که او از ره بندهپروري
هر غم و درد بنده را، مزد مزيد ميدهد
سنگ بلا نصيب هر شاخهي پر ثمر بود
رنج، کجا زمانه بر شاخهي بيد ميدهد
بر سر راه عمر ما، رهگذرند غصهها
اي که عبور غم تو را رنج شديد ميدهد
هر چه خدا به ما دهد خير و صلاح ما بود
هر غم تازه مژدهي لطف جديد ميدهد
اوست خداي مهربان، اوست پناه بيکسان
اوست که نااميد را نور اميد ميدهد
درد از او شفا از او، هم اثر دوا از او
او به طبيب، حکمت و علم مفيد ميدهد
چون که حيات اين جهان فاني و عاريت بود
حق به جهان ديگري وعده وعيد ميدهد
پستي اين جهان نگر از ره سفله پروري
خون حسين ريزد و کام يزيد ميدهد
ارزش هر کسي (حسان) بسته به قدر علم اوست
حق به کتاب عالمان اجر شهيد ميدهد
شاعر:حبیب الله چابچیان
- پنج شنبه
- 19
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 15:4
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حبیب الله چایچیان
ارسال دیدگاه