جواب قاسم به عمو
از زخم تیغت، از عسل خوشتر، عموجان
ای آرزویم، بر تو ترک سر، عموجان
دادی ز لطف و مرحمت، اذن قتالم
اینک! حلالم کن، حلالم کن، حلالم
شمشیرها و نیزهها، چشم انتظارند
تا بر روی زخم دلم مرهم گذارند
عمری سراپا شعلۀ جانسوز بودم
من سیزده سال عاشق امروز بودم
کم آه خود را، سدّ راهم کن، عموجان
مثل علی اکبر نگاهم کن عموجان
نیش هزاران خار و یک لاله که دیده؟!
یک لشکر و یک سیزده ساله که دیده
تقدیم کردم بر سنانها، سینهام را
کردم نشان سنگها، آیینهام را
قاتل بگو بیرون کند، پیراهنم را
تا حلقهحلقه، چون زره سازد، تنم را
غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 18
- آذر
- 1389
- ساعت
- 3:50
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه