اشعار روز عرفه

به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم

باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم

بیم گرداب به دل داشتم اما تو رسیدی

که شدی "ساحل امن من و کشتی نجاتم"

باز از فرط عطش خشک شده کام من،آری

تشنه ام؛تشنه ی لبهای عطش ناک فراتم

باید احرام ببندم به طواف حرم تو

من که در صحن تو در موقف دشت عرفاتم

با دعای عرفه دست مرا کاش بگیری

مات و مبهوت نمایان شدن جلوه ی ذاتم

با تو هر لحظه مجسم شده یک روضه به چشمم

باز گریان تماشای قتیل العبراتم

شاعر : سید علیرضا شفیعی

• شنبه
• 4
• شهریور
• 1396
• ساعت
• 13:57
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

بیقراریِ تو و اشک روانِ زینب(س)
شد مناجاتِ تو آرامش جانِ زینب(س)

کعبه یک سنگ نشان است و تویی کعبهٔ او
به تو دلبسته! تویی نام ‌و نشانِ زینب(س)

عرفات است و تو نزدیک به قربانگاهی
غرقِ دلشوره ای از بغضِ عیان زینب(س)

زیر لب خط به خطِ زمزمه ات این شده است
می روم بعدِ تو یارب به امانِ زینب(س)

شیوهٔ راز و نیازت چقدر جانسوز است
غرق آرامشی و تاب و توان زینب(س)

خیره مانده ست پر از اشک به پیراهنِ تو
جگرت سوخت از این داغِ نهانِ زینب(س)

مرثیه خوانِ تو شد عالم و اما تو شدی
تا ابد گریه کن و مرثیه خوانِ زینب(س)

حج و إحرام و طواف تو شده کرب و بلا
وای از روز دهم! فصلِ خزانِ زینب(س)

عرفه خواندن تو حالِ عج

• پنج شنبه
• 20
• مهر
• 1396
• ساعت
• 12:31
• نوشته شده توسط
• ح.فیض

در فرازى ديگر ازدعاى عرفه حضرت اشاره به لطف الهي به حضرت زكريا مى كند و عرضه مي دارد .
يا مَن ِ اسْتَجاب َ لِزَكَريّا فَوَهَب َ لَه ُ يَحْيي وَلَم ْ يَدَعه ُ فَرْداً وحيداً؛ اي كسي كه دعاي زكريا را به اجابت رسانيدي و به او فرزندي (بنام) يحيي دادي و او را تنها و بي كس قرارندادي.
?با خواندن اين فراز از دعاى عرفه روضه ى على اكبر عليه السلام در ذهن تداعى شد ، جا دارد عرض كنيم يا اباعبدالله ، خدا مى داند چه گذشت بر دل شما آن زمانى كه على اكبر آمد از شما اذن ميدان رفتن بگيرد ، راوى مي گويد : در روز عاشورا به محض اينكه از پدر اذن جنگيدن طلبيد، امام عليه السلام به او اجازه فرمود، پس نگاهي از سر مهر به

• چهارشنبه
• 14
• شهریور
• 1397
• ساعت
• 12:29
• نوشته شده توسط
• سجاد

بفرمائید...
یک جرعه غزل

وعده‌ی عاشقی

در انتظار بهاری؟ بهار میرسد از راه
تو بیقرار نگاری؟ نگار میرسد از راه

شراب‌وساقی‌وگل در کنار گلزارست
درانتظارچه‌هستی؟کنار؟ میرسداز راه

چو دیده بخت سیاهم منجمم میگفت
شکوه شوکت شب‌زنده‌دار میرسد از راه

من و غم شب هجران جدایی از یارست
سپیده سر زند آن صبح یار....میرسداز راه

بدوست وعده نمودم سرقرار بیایم
درانتظاربمانم.... قرار میرسد از راه

• یکشنبه
• 20
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 13:49
• نوشته شده توسط
• حاج مرتضی محمودپور

گناه کار ترین بنده ی توام یا رب
به جان فاطمه شرمنده ی توام یا رب

ببین به پا شده بتخانه در دلم اما
هنوز مدعی ام بنده ی توام یارب

تمام عمر مرا سربلند کردی و من
تمام عمر سرافکنده ی توام یارب

گناه خیمه ی غم در دلم زده اما
هنوز منتظر خنده ی توام یارب

به روسیاهی من بیشتر اضافه شده
که بین خلق نماینده ی توام یارب

اگر نظر کنی از لطف رام خواهم شد
منی که عبد گریزنده ی توام یا رب

گناهکار ترین بنده ام ولی دلخوش
به دست رحمت بخشنده ی توام یارب

خدا، تو را به خدا می دهم قسم، العفو!
به حق آل عبا می دهم قسم، العفو!

نگاه ما به تو از هر کجا زیادتر است
چرا که عفو تو از جرم ما زیاد تر است

به ناامیدی از این

• یکشنبه
• 20
• مرداد
• 1398
• ساعت
• 14:22
• نوشته شده توسط
• ابوالفضل عابدی پور

عفو و بخشش را تو شامل کن به حالم ای خدا
خوب می دانی که من مثلِ وَبالم ای خدا

این منم جامانده از شبهایِ قدرِ عاشقی..
مثلِ یک کودک ..هنوزم بی خیالم ای خدا

قلبِ من آلودگی دارد..مرا تطهیر کن..
باز کن در را که مشتاقِ وصالم ای خدا

می دهم سوگند بر عرفانِ مافوقِ حسین
معرفت یادم بده در قیل و قالم ای خدا

ای دعایی را که اربابم تلاوت کرده است...
روزی ام کن تا بخوانم ..پُر سوالم ای خدا

بی تعارف جمله ای گویم فقط با سادگی
روسیاهم ...می کنی آخر حلالم ای خدا

عید قربان می رسد قربانی نفسم شدم..
باز می گردانی مرا ..رو بر زوالم ای خدا

مطمئنم که نجاتم می دهد این روضه ها
گریه بر یک تشنه لب گشته زوالم ای خدا

• دوشنبه
• 13
• مرداد
• 1399
• ساعت
• 12:44
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی

فکر کردی چون گنهکارم نمی آیم دگر؟
نه عزیزم! با همین بار گناهان آمدم

من تورا که می‌شناسم ،تو نمی‌گیری به دل..
گیرم اصلا با گناهان دوچندان آمدم

من دلم شور محرم می‌زند کاری بکن
از تو پنهان نیست تا اینجا پریشان آمدم

• سه شنبه
• 14
• مرداد
• 1399
• ساعت
• 10:41
• نوشته شده توسط
• محدثه محمدی