• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت عبدالله بن الحسن(خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو)

1908
3

خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو
از غریبی تو قلب پدرم سوخت عمو
از عطش دم نزدم از غم تو داد کشم
خواستم مثل تو باشم جگرم سوخت عمو
دستی از دست ندادم که به دست آوردم
لیک در دفع بلایت سپرم سوخت عمو
مانده در مشت عدو گیسوی پیشانی من
آنچنان کز غضبش موی سرم سوخت عمو
مادرم فاطمه را چون که صدا می کردی
از رخ نیلی او چشم ترم سوخت عمو
چون که شمشیر وثنان بر تو هجوم آوردند
زیر این بار ز پا تا به سرم سوخت عمو
تنم از تیر سه شعبه به تنت دوخته شد
خیمه از همهمهی ایر خبرم سوخت عمو
شاعر:محمود ژولیده

  • پنج شنبه
  • 8
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 6:14
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران