می رود جان زتنم با نفس آخر تو
کمرم تا شده با دیدن ابن پیکر تو
خیز و بنگر که عدو از غم من می خندد
شمر گوید که حسین هست کجا حیدر تو ؟
دیدن تو سرپا معجزه ای می خواهد
وای من آب گذشته است دگر از سر تو
باورم نیست ! ببینم تو همان عباسی؟
ای صنوبر قد من آب شده پیکر تو
تویی و شرم رباب و علی اصغر من
منم و خجلت از روی تو و مادر تو
شده دعوا به سر ذبح تو ای شیر علی(ع)
بی حساب است و عدد جایزه های سر تو
راستی زائر زهرا شدنت باد قبول
باورت گشت بود مادر من مادر تو *
یا مرو یا که مگو بر سر دروازه شام
با رقیه که عمو هست کجا معجر تو ؟!!
- پنج شنبه
- 15
- فروردین
- 1392
- ساعت
- 16:24
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه