• دوشنبه 3 دی 03


شعر حضرت عباس(می رود جان زتنم با نفس آخر تو)

1656

می رود جان زتنم با نفس آخر تو
کمرم تا شده با دیدن ابن پیکر تو
خیز و بنگر که عدو از غم من می خندد
شمر گوید که حسین هست کجا حیدر تو ؟
دیدن تو سرپا معجزه ای می خواهد
وای من آب گذشته است دگر از سر تو
باورم نیست ! ببینم تو همان عباسی؟
ای صنوبر قد من آب شده پیکر تو
تویی و شرم رباب و علی اصغر من
منم و خجلت از روی تو و مادر تو
شده دعوا به سر ذبح تو ای شیر علی(ع)
بی حساب است و عدد جایزه های سر تو
 راستی زائر زهرا شدنت باد قبول
باورت گشت بود مادر من مادر تو *
یا مرو یا که مگو بر سر دروازه شام
با رقیه که عمو هست کجا معجر تو ؟!!


 

  • پنج شنبه
  • 15
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:24
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران