ای مرگ دیر کردی و طاقت تمام شد
ای زخم مرهمی که جراحت تمام شد
دنیا حکایتی شد و بعد از هزار سال
یک شب به ما رسید و حکایت تمام شد
می خواستم برای دلم گریه سر دهم
نشکست قلب و ذکر مصیبت تمام شد
گفتم دریغ و وا اسفا ... خنده کرد مرگ
یعنی چه جای گریه ندامت تمام شد
می خواستم شهید شهادت شوم نشد
پنداشتم که دور شهادت تمام شد
از رستخیز واقعه روحم گذر نکرد
خاکم به باد رفت و قیامت تمام شد
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1392
- ساعت
- 14:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه