من و شکر شایانیِ مهر تو
سراپا گلستانی مهر تو
منزه شدیم از شب آلودگی
در این صبح سبحانی مهر تو
تمامی ندارد تمنای من
ز فرط فراوانی مهر تو
مرا اشک در دیده صف بسته است
به شوق چراغانی مهر تو
نه خشمی چنان سختی خشم تو
نه مهری به آسانی مهر تو
عزیز مرا پیرهن می درد
همان صبر کنعانی مهر تو
چه قدر آشکارا شکار توام
ز الطاف پنهانی مهر تو
مجالی بده تا که حظّی بریم
ز فیض سخنرانی مهر تو
چه خوش گفت پر چین نخواهد شدن
از این جرم پیشانی مهر تو
ندارم گران مایه چیزی چو عمر
همه عمرم ارزانی مهر تو
مرا غرق کرده است ماه خدا
در امواج طوفانی مهر تو
شاعر : محمد جواد زمانی
- سه شنبه
- 18
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:12
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد جواد زمانی
ارسال دیدگاه