غرق گنه نااميد مشو زدرگاه ما
كه عفو كردن بود در همه دم كار ما
توبه شكستى بيا هرآنچه هستى بيا
اميدوارى بجوى زنام غفّار ما
بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من
بيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما
در دل شب خيز و ريز قطره اشكى ز چشم
كه دوست دارم كند گريه گنهكار ما
خواهم اگر بگذرم ز جمله عاصيان
كيست كه چون و چرا، كند زكردار ما
(حبيب چايچيان «حسان»)
- پنج شنبه
- 19
- آذر
- 1388
- ساعت
- 12:41
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه