نگو تنها میمونم ، نگو که داری میری
بابا بمون اگرچه دیگه از کوفه سیری
نمی تونم ببینم که بازم عزادارم
روضه ی کوچه بس بود ، دیگه طاقت ندارم
هنوزم یادمه سیلی و دیوار هنوزم یادمه کوچه ی غمبار
حرف رفتن نزن ای مهربونم جون مادر نگو خدانگهدار
آه ، بابا ، نگو میشم بی هم زبون
آه ، بابا ، یه شب دیگه پیشم بمون
آه ، بابا ، به پای گریه های من
ببین می باره آسمون
آه بابا ، آه بابا ، آه بابا ، آه بابا
******
اگه سایه ی دستت بشه از سرمون کم
دیگه تا آخرعمر ، همدمم میشه ماتم
دیگه صدام گرفته ، دیگه رمق ندارم
آخه این مصیبت رو کجا دلم بذارم
بعد مادر جونم تو بودی غمخوار غم و غصه میشه دوباره تکرار
باشه خسته شدی ازاین زمونه باشه بابا برو خدانگهدار
آه ، بابا ، به دست من توون بده
آه ، بابا ، به اشک من امون بده
آه ، بابا ، برا نماز آخرم
یه بار دیگه اذون بده
آه بابا ، آه بابا ، آه بابا ، آه بابا
******
هممون پریشونیم ، زینب عزا گرفته
حسین کنار بستر، دست به دعا گرفته
من و حسین و زینب، سه تا گلای باغت
بخدا سخته بابا ، بخدا سخته داغت
دوباره پیچیده بوی گل یاس داره مادر میاد مهمون باباس
بابا بعدازهمون روضه که خوندی یه گوشه تنهایی نشسته عباس
آه ، بابا ، گفتی حسین تو کربلا
آه ، بابا ، و الشمر جالسٌ علی
آه ، بابا ، تا که سرش میشه جدا
آتیش میاد به خیمه ها
آه بابا ، آه بابا ، آه بابا ، آه بابا
شاعر : حمید رمی
- دوشنبه
- 8
- مهر
- 1392
- ساعت
- 15:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه