بوی حسن می رسد از خیمه ها به مشام
آمده تا که دهد زخم مرا التیام
عبدالله بن الحسن،ایی آخرین یار من
دستت جدا گته چون،دست علمدار من
ای گل پژ مرده ی،سوخته بر سینه ام
تیر شعبه تو را،دوخته بر سینه ام
ای پسر مجتبی کامده ای در برم
غصه مخور من تو را،پیش پدر می برم
ای یادگار وای ،جان برادرم
درقتلگاه خون،ای یار آخرم
از دست عمه چون ،تیری رها شد
بر سینه عمو،بس پر بها شدی
گر تشنه ای کنون،در پیش علقمه
مژده که می شوی ،سیراب فاطمه
در قتلگاه من،ای یاس باغ من
رفتی دوباره غم،آمد سراغ من
پیش خدای ما،باشد قرار ما
با مادرت بمان،در اتظار ما
شاعر : علی محلاتی
- دوشنبه
- 15
- مهر
- 1392
- ساعت
- 12:9
- نوشته شده توسط
- جواد
- شاعر:
-
علی محلاتی
ارسال دیدگاه