علت غوغای گودی نیزه بود
نیزه ای آمد حسینم را ربود
از چه رو بر روی جانان میزنی
جان ندارد از زدن آخر چه سود؟
صورتش پر خون شده بس کن دگر
مثل زهرا صورتش گشته کبود
فرق عباس و عمود آهنین
بین گودال آورند آیا عمود؟
چشم نامردان چه شور است جان من
پر شده گودی پر از چشم حسود
تنگی گودال از کینه پر است
کینه ها را باید از آنجا زدود
از سما با چشم گریان رب، حسین
می فرستد بر ذبیح خود درود
می شنیدم زیر لب آن مرد گفت
می زدم بازم اگر زینب نبود
خواهرت تنها و بی کس مانده و
قامتم از این همه غم ها خمود
شاعر : جواد قدوسی
- چهارشنبه
- 17
- مهر
- 1392
- ساعت
- 16:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
جواد قدوسی
ارسال دیدگاه