داداش ، ببین قد زینب خمیده
خواب از چشای من پریده ، من ماندم و سر بریده
داداش ، خواهر تو به کی سپردی
کاش منو با خودت می بردی ، تا حالا تازیانه خوردی؟
رفتی نگفتی زینب ، بی تو می شه آواره
رباب و آه و ناله ، از دوری شیر خواره
ببین دارن می دزدن ، گوشواره و گهواره
پاشو سرت سلامت ، بچه ات لباس نداره
حسین غریب مادر
******
داداش ، زینب شده بی سر و سامون
شدیم آواره ی بیابون ، ببین کبوده گونه هامون
داداش ، امون ز دردای نگفته
مصیبتای ناشنفته ، موهات کجا آتیش گرفته؟
شبای عمر زینب ، ببین چه تار و سرده
به دور خواهر تو ، یه عالمه نامرده
کاشکی می شد دخترت ، این روزا رو نبینه
سرت به روی نیزه ، تنت روی زمینه
حسین غریب مادر
شاعر : محمد مهدی روحی
- چهارشنبه
- 15
- آبان
- 1392
- ساعت
- 14:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد مهدی روحی
ارسال دیدگاه