به من نگوبرو از دور قتلگاه برو
به من اشاره مکن سوی خیمه گاه برو
شکسته گیّ من از دویدنم حاکی است
شبیه صورت تو موی خواهرت خاکی است
بگو چه کار کنم تا تو را خلاص کنم؟
به شمر رو بزنم یا که التماس کنم؟
بگو چه کار کنم دور خیمه صف نکشند؟
به زور نیزه تنت را به هر طرف نکشند
صدای خنده کوفی صدای خنده شمر
صدای بد دهنی کردن زننده شمر
صدای هلهله و بانگ طبل می آید
صدای تق تق تعویض نعل می آید
شبی ارازل و اوباش کوفه آمده اند
برای روسری پاره پاره آمده اند
کسی که گوشه ی گودال سنگ می انداخت
به روسری من از پشت چنگ می انداخت
وای از محاسن تو انگشت های شمر
وای از لب و دهان تو و جای پای شمر
گیسوی من فشرد، به کفِ ضربه های شمر
مثل تو نیزه خورده به من چکمه های شمر
ببین که آتش خیمه کُشنده می سوزد
میان خیمه زنی زنده زنده می سوزد
خلخال را کشید و زنی التماس کرد
یک زن به مرد بد دهنی التماس کرد
شاعر : محمد جواد پرچمی
- شنبه
- 25
- آبان
- 1392
- ساعت
- 6:15
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد جواد پرچمی
ارسال دیدگاه