ببخش همسرم خانه امنت نبود
بمیرم زمین گیر حیدر شدی
عا کن بمانی، که شاید گلم
دوباره خدا خواست مادر شدی
بیا با علی باز حرفی بزن
به لالایی محسنت خو نگیر
به فکر منم باش که دق میکنم
مگر همسرت نیستم، رو نگیر
علی رو حلال کن، مقصر منم
که افتادی و گریه داری؛ بگو ...
علی همسر بد برای تو بود ...
که میخوایی تنهام بزاری؟ بگو ...
قرار این نبود اول زندگی ...
همیشه بمانیم همتای هم ؟
ولی جان زهرا نگاه کن ببین
که افتادیم حالا چطور پای هم
برا دلخوشی دل بچه ها
هر از گاه سرت رو تکانی بده
نترسن از اینکه یه وقت... خانومم
تکانی به قد کمانی بده
شاعر : فرشِد یار محمدی
- شنبه
- 19
- بهمن
- 1392
- ساعت
- 6:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
فرشِد یار محمدی
ارسال دیدگاه