اگر چه زخم تو با طعنه التیام گرفت
ولی زمین و زمان از تو احترام گرفت
تو صبح روشنی امّا برای من گفتند: -
دل شکسته ی تو در غروب شام گرفت
بگو به جرم چه بود؟ این دلیل کافی نیست
که بی دلیل زمین از تو انتقام گرفت
بگو برای من از خاطرات ظهر عشق
از آتشی که به آرامش خیام گرفت
فقط به عشق شما حرف می زنم بانو
اگر که حرف دلم عاشقانه نام گرفت
نشستم از تو بگویم چقدر تشنه شدم
نشستم از تو بگویم ولی صدام گرفت
شاعر : فاطمه آقا برازی
- پنج شنبه
- 15
- اسفند
- 1392
- ساعت
- 5:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
فاطمه آقا براری
ارسال دیدگاه