نه تنها زد عدو از کین در آن خانه را آتش
که زد با درب خانه قلب صاحب خانه را آتش
همان پستی که پیمان بست در خم غدیر ان روز
به قصد انتقام از کینه زد پیمانه را آتش
صدای دخت طه را شنید از پشت در دشمن
که جای قدر دانی زد در کاشانه را آتش
به پیش چشم بلبل چید گلچین غنچه و گل را
که از غم سوخت شمع و زد پر پروانه را آتش
چنان زد با لگد کز ضرب در بشکست پهلویش
که سوز اشنایی زد دل بیگانه را آتش
به وقت بردن ساقی سپر دیدند کوثر را
که زد از تازیانه هم خم و خمخانه را آتش
چنان زد بر رخش سیلی که بعد از قرنها یا رب
زند در سینه یاد ان دل دیوانه را آتش
شاعر : حمید کریمی
- یکشنبه
- 10
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 12:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حمید کریمی
ارسال دیدگاه