• سه شنبه 15 آبان 03

 محمود ژولیده

اشعار مدح حضرت عباس (ع) -( بندگی را نه به دل حد و سابی دارم )

2938
2

بندگی را نه به دل حد و حسابی دارم
زندگی را نه به نظر مثل حبابی دارم
هر طرف مینگرم  روی حبیبم بینم
با خداوند دل خویش خطابی دارم
بهترین لحظه ی من وقت مناجات من است
او گواه است، عجب چشم پر ابی دارد
دفتر دل چوکنم باز به درگاه حبیب
هر ورق با دل محبوب کتابی دارم
عبد صالح شدنم خارق عادت نبود
بر در درگه این ملک رقابی دارم
طاعتم حول حسین است و خدا میداند
نه غم دوزخ و نه حرص ثوابی دارم
در دلم بود اگر یاری دلبر نکنم
محضر حضرت زهرا چه جوابی دارم
با خود اینگونه بگویید شب و روز چو من
بی حسین است که هرگونه عذ ا بی دارم
من که مشهور در این دهر به خیر الناسم
من گرفتار گل فاطمه ام ، عباسم
گرچه که از روز ازل ال عبا را دیدم
دیده و وا کردم و رخسار خدا را دیدم
من که از دامن ارباب تکامل دارم
پیش از واقعه یک یک شهدا را دیدم
بس که مجنون سرا پای گل لیلایم
می توان گفت  رسول دو سرا را دیدم
پایتخت پدرم اینه ی دق می شد
هر زمان قافله دار اسرا را دیدم
سال ها  است که محو وجنات حسنم
دوره غربت او درد و بلا را دیدم
هر طرف عاشق و وحیران حسینم بودم
در مسیرش همه جا کرب بلا را دیدم
بسکه از دست و سرم لعل لبش بوسه گرفت
در نگاه پدرم روز وفا را دیدم
قصه کوچه مرا سخت عبوسم میکرد
بار ها حکمت این صبر خدا را دیدم
من که معروف به این دشمنی خنا سم
من گرفتار گل فاطمه ام ، عباسم
پیش هر قافله ، سالار جماعت باید
وقت یاری شدن یار شجاعت باید
لحظه ی خطبه ی دلدار سکوت است ادب
وز سخن گفتن بسیار قناعت باید
چون که در محضر ارباب  شرفیاب  شدید
فارغ از روز و شب و لحظه و ساعت باید
لاجرم وقت مواسات قناعت خوش نیست
روز ایثار ، فزونتر ز بضاعت باید
ادب و معرفت و حکمت و اقای من
همه این بود که از یار اطاعت باید
بگذر از دست و سر و جان  که سبک بال شوی
محشر انجاست که اسباب شفاعت باید
من که در باغ گل یاس چنین حساسم
من گرفتار گل فاطمه ام ، عباسم
ساغر کیست  که برخواست به امداد عطش
ساقی ان است که شد کشته ی فریاد عطش
مشک انست که از غصه گریبان بدرد
ساقی انست لب اب کند یاد عطش
ادبم را به حرم خوب نشان خواهم داد
ترک اُ ولی نکنم  در بر اولاد عطش
تا بدانند که شرمنده ی طفلان  مانده ام
دیده سازه ام هدف نیزه ی صیاد عطش
بعد از این اب فرات است گل الود ز شرم
که نبوسید لب و حنجر نوزاد عطش
بنویسید به هر سر در سقا خانه
اب ازاد نشد ، تشنه  شد  ازاد عطش
منکه در روضه ی شش ماهه پر از احساسم
من گرفتار گل فاطمه ام ، عباسم
********************************

 

شاعر : محمود ژولیده

 

 

  • سه شنبه
  • 31
  • تیر
  • 1393
  • ساعت
  • 7:44
  • نوشته شده توسط
  • سبحان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران