حضرت والا ، شها من ز تو دارم بها
پا بنه بر دفترم موی تو گردد رها
-
پا بنه تا سر کشم یکسره در کوی تو
گردم و پیدا کنم جرات آهوی تو
-
چون که ادا می شود یک به یک آداب تو
هر گره وا می کند بیت من و باب تو
-
خود به خودم می کند بوی خوش کوی تو
موسم سجاده ام تربت خوشبوی تو
-
بارگهت دلگشا موسم تو در فضا
مبدا کرب و نجف یا علی موسی الرضا
-
گفته ام از حال تو شافی غربت سرا
درک نکرده کسی غربت شعر/حال مرا
-
تا قمر روی تو شامل حالم شود
رافت یار غریب جرم خیالم شود
-
روی تو و نقش خال گیتی و محور هلال
کی به دُر چشم ما نقش تو افتد زلال
-
در حرمت خانه کرد عاشق بی خانمان
جد و شجر زنده کرد کفتر بی دودمان
-
کن نظر ای مهر و مه همره این هفت و سی
محو جمالت شوم بی غم و دلواپسی
-
تا تو نظر می کنی کار منست اشک و آه
ای به فدایت تنم اذن بده با نگاه
-
تا تو نظر می کنی محو حرم می شوم
غره به طاووسی بال و پرم می شوم
-
تا تو نظر می کنی رو به حرم می کنم
مست و رها می شوم میل ارم می کنم
-
تا تو نظر می کنی پای برهنه مرا
زائر تو می شوم فرق ندارد کجا
-
ای تو همه مقتدا مشرفِ بر ماورا
از در خود رد نکن دست گدای مرا
-
می شکند قلب من از دل قم تا کجا
از حرم خواهرت تا حرمت یا رضا(ع)
-
می وزد از قم صبا بر حرم حال تو
مژده مدح آورد عشوه کند شال تو
-
محو جمال توام کور و کر و لال تو
زینت شعرم شده شاکله خال تو
-
مزد مرا کن حرم تا که شوم مال تو
تا که بجا آورم یک به یک اعمال تو
-
دعوت بی قید و شرط شیوه هر سال تو
کی خبرم می کنی بوسه زنم خال تو
-
تو همه مال منی من که نیم مال تو
شعر شبستان من پیشکش آل تو
-
قلب قلم می دود نزد جوادالرضا
مظهر جود و سخا محور مهر و وفا
-
از دل قم تا کجا سوریه و کاظمین
تا نجف و کربلا خدمت قطع الیدین
-
تا زدن جان او بین عدو پاس شد
دست اباالفضلی اش طعمه یک داس شد
-
اشک دم مشک او باعث احساس شد
زیور پیراهنش عطر گل یاس شد
-
غافله در هم شکست معرکه حساس شد
یا اخی و یا اخا حضرت عباس(ع) شد
-
داده شده بی امان اصغر شش ماهه جان
تا شده پیدا کنیم راه ز بیراهه مان
-
تا که برآید ز دست دیده فدایش کنم
چشم کند التماس گریه برایش کنم
-
تا ببرم قصد نوش من لب خود سوی آب
زیر پرِ آفتاب در نظر آید رباب
-
دست مچاله کنم مثل پیاله کنم
تا ببرم سوی آب یاد سه ساله کنم
-
پیش رخم زینب است هروله اش از تب است
از رخ او تا به آب فاصله نوش لب است
-
معجر او بیمناک از بدن چاک چاک
دارد از این صحنه جا از گله گردد هلاک
-
خیز و دلی شاد کن از دو علی یاد کن
دست به دامان عشق حضرت سجاد کن
-
ای که طلب می کنی حاجت خود از رضا(ع)
مقدم خود رنجه کن تا که شوی جانفزا
-
زائر مانده به راه این حرم و بارگاست
رو به حرم کن نگاه منزل موسی الرضاست
-
فارغ از این حیف و کاش نآمده و رفته باش
نور رضا و خداش داده به دلها تراش
-
زمزمه کن تا خدا حافظ مالت شود
لطف امام رضا(ع) شامل حالت شود
-
تا تو در این هیئتی یار گل نرگسی
باش بمان پیش ما تا به مرادت رسی
شاعر :محمدرضا فروغی
- پنج شنبه
- 20
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 15:58
- نوشته شده توسط
- محمدرضا فروغی
- شاعر:
-
محمد رضا فروغی
ارسال دیدگاه