آنقَدَر زل بزنم روشنِ این گنبد را
تا خدا نرم کند این حجرالاسود را
چقدَر تشنه ی نورم؛ نمِ اشکی کافی ست
تا چراغان کند این تیرگی ممتد را
تبِ بی تاب غمت را چقدَر دلتنگم
مثل آرامِ تن برکه که جذر و مد را
یخ زدم از نفَس سرد زمین؛ می ترسم
سوز این آه به آتش بکشد مشهد را
به تن پنجره فولاد گره خورد دلم
تو بخواه آنچه که تقدیر نمی خواهد را
شاعر : نیره کاشی
- شنبه
- 12
- مهر
- 1393
- ساعت
- 5:54
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
نیره کاشی
ارسال دیدگاه