• دوشنبه 3 دی 03


شعر روز شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع) -( خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن )

2367
3

خسته ام این روزها از سن کمتر داشتن
می خورد اینجا به درد من فقط سر داشتن
قصد من این بود از دستی که دادم رفته است
باری از روی دو کوه شانه ات برداشتن
هرکسی  دور و بر قاسم نبوده، آمده
کار دستم داده است اینجا برادر داشتن
چند دسته چشم دارد می دود سمت حرم
یک پسر می ارزد اینجاها به دختر داشتن
از توانی که ندارد دست تو فهمیده ام
سخت دارد می شود انگار معجر داشتن
آنقدر زخمی شدی که زجر دارم می کشم
کاش می آمد به کار پیکرت پر داشتن
قد و بالای من از آغوش تو کوچک تر است
تازه می بینم  چرا خوب است اکبر داشتن
بس که چشمان تو برگشت از حرم فهمیده ام
داغ سنگینی است روی سینه خواهر داشتن
یوسف دوش نبی در قعر چال افتاده ای
می شود واجب هراز گاهی پیمبر داشتن

شاعر : رضا دین پرور

  • جمعه
  • 25
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 17:30
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران